یوسف فراهانی
مدیر واحد محتوا و کپیرایتینگ علیبابادرباره یوسف فراهانی
نوشتن کسبوکار من است و محتوا کار و زندگیم!
- مدیر واحد محتوا و کپیرایتینگ علیبابا
- استراتژیست محتوا و برنامهریز ارتباطات بازاریابی
- مدرس کارگاه بازاریابی محتوایی در سازمان مدیریت صنعتی
- مدرس کارگاه بازاریابی محتوایی در بوتکمپ دیجیتالمارکتینگ رهنما کالج
- مدرس کارگاه بازاریابی محتوایی در موسسه آموزش عالی بهار
- مدرس کارگاه محتوای خلاق در دوره آنلاین بازاریابی دیجیتال MYDMC
- مدرس اسبق کارگاه بازاریابی محتوایی در دوره امبیای دانشگاه تهران
- مدرس اسبق کارگاه بازاریابی محتوایی در آکادمی دیجیتال مارکتینگ
- مدرس اسبق کارگاه بازاریابی محتوایی در مدرسه عالی کسبوکار ماهان
- مدرس اسبق کارگاه بازاریابی محتوایی در آکادمی مطالعه شریف
- کارشناس ارشد مدیریت بازاریابی از دانشگاه تربیت مدرس
حالا که تا اینجا آمدهاید بگذارید داستانم را برایتان بگویم. بازی موردعلاقه من در کودکی «مغازهبازی» بود. بچههای همسنوسالم را جمع میکردم، خرتوپرتهای انباری مادربزرگ را بیرون میکشیدیم، پولهای کاغذی درست میکردیم و «مغازهبازی» شروع میشد. هر کسی به فراخور علایقش بخشی از آن وسایل خاکگرفته را به عنوان سرمایه اولیه برمیداشت و مغازهاش را در گوشهای از حیاط مادربزرگ دایر میکرد. از اینجا به بعد کار دیگری جز بررسی محصول سایر مغازهها، چانهزنی سر قیمت، خرید محصول و فروش آن با کمی سود نداشتیم!
همین بازی ساده (و شاید مسخره!) در سالهای اولیه زندگی چیزی را در من زنده کرد که تا همین امروز ادامه دارد: بازاریابی.
شاید من خیلی خوششانس بودهام که بدون معطلی و هدررفت سالهای جوانی، علاقهام را از همان ابتدا پیدا کردهام و همیشه از این بابت خدا را شاکرم، اما این انتخاب چندان هم ساده نبود. سالهای انتخاب رشته ما سالهای مهندسپروری و دکترپروری بود و مهندسنشدن هم گناهی بزرگ! اطرافیان از من که همیشه شاگرد اول مدرسه بودم و رشته ریاضی را هم انتخاب کرده بودم توقع ورود به رشتههای مهندسی را داشتند. حتی مهندسی هم قبول شدم، اما علاقه سالهای کودکی من را نجات داد و به رشته بازرگانی ورود کردم و بعد از پایان مقطع کارشناسی، سراغ رشته مدیریت بازاریابی در دانشگاه تربیت مدرس رفتم، دانشگاهی که ماموریت اصلیش را میشد از اسمش فهمید.
خیلی زود فهمیدم که مفاهیم مطرحشده در دانشگاه، قدیمی و زهواردررفته هستند و باید به دنبال روش دیگری برای یادگیری باشم. من تشنه یادگیری مارکتینگ بودم و چشمه کمرمق دانشگاه من را سیراب نمیکرد. پس شروع کردم به مطالعه آزاد در حوزههای بازاریابی، تبلیغات و برندینگ. هر کتابی که میخواندم انگار بخشی از پازل ذهنی من حل میشد و تصویری شفافتر از علم و هنر ارتباطات در ذهن من شکل میگرفت.
در کنار مطالعه، میل و علاقه به نوشتن و تولید محتوا از همان ترم یک کارشناسی من را رها نکرد و در بدو ورود به دانشگاه و با کمک دوستان، چند نشریه دانشجویی در دانشگاه راه انداختیم. این نشریهها شبیه بازیهای تدارکاتی بودند تا من بتوانم با تمام وجود محتوا را لمس کنم. آن سالها نمیدانستیم که قرار است «بازاریابی محتوایی» بیاید و همه چیز را متحول کند، اما آزمون و خطاهایمان در همان نشریات نیمهحرفهای دانشجویی خیلی چیزها را به صورت عملی به ما آموزش داد.
در تمام این مدت مطالعه کتابهای مرتبط را ادامه دادم اما بعد از چند وقت متوجه شدم که باید به دنبال منبع مکمل نیز باشم. مطالعه عالی بود اما کافی نبود. پس به دنبال شغلی مرتبط رفتم و خیلی زود در بزرگترین آژانس تبلیغاتی ایران (کانون ایران نوین) استخدام شدم و این نقطه شروع مسیر حرفهای من در حوزه ارتباطات و بازاریابی بود.
سال ۹۳ بود که توسط یکی از دوستان با «بازاریابی محتوایی» آشنا شدم و زمینه مطالعاتی و تحقیقاتیام را روی این رشته شروع کردم. حتی قصد داشتم با کمک همان دوست یکی از کتابهای این حوزه را هم ترجمه کنیم که به دلایلی منصرف شدیم. نتیجه مطالعاتم در حوزه محتوا تبدیل به یک مدل هشتمرحلهای بازاریابی محتوایی شد که اسم آن را «محتوارانی» گذاشتهام و در کارگاهها آن را آموزش میدهم. همچنین کار در حوزه محتوا را از همان سال ۹۳ و با شرکتهای دولتی و خصوصی شروع کردم. این روزها هم به عنوان مدیر محتوا و کپیرایتینگ در مجموعه دوستداشتنی علیبابا فعالیت میکنم.
سرتان را درد نیاورم. علاقهای که از یک بازی کودکانه شروع شد، کمکم کار و زندگی من را شکل داد. حالا هر روز و هر لحظهام را عاشقانه با بازاریابی، محتوا و تبلیغات سپری میکنم؛ لحظاتی ناب، لذتبخش و فراموشنشدنی.